| |
نام : | |
وب : | |
پیام : | |
2+2=: | |
(Refresh) |
![]() |
![]() |
![]() |
||
![]() |
|
![]() |
||
![]() |
![]() |
![]() |
آمار
وب سایت:
بازدید دیروز : 14
بازدید هفته : 27
بازدید ماه : 119
بازدید کل : 105557
تعداد مطالب : 171
تعداد نظرات : 33
تعداد آنلاین : 1
آپلود نامحدود عکس و فایل |
فال حافظ
قالب های نازترین
تبادل
لینک هوشمند
برای تبادل
لینک ابتدا ما
را با عنوان
گروه هنری سراب
و آدرس
sarabgroup.art.LoxBlog.ir
لینک
نمایید سپس
مشخصات لینک
خود را در زیر
نوشته . در صورت
وجود لینک ما در
سایت شما
لینکتان به طور
خودکار در سایت
ما قرار میگیرد.
گفتوگو با ”فرهاد شریفی” کارگردان نمایش ”دیوار”
نمایشنامه "دیوار" دارای داستانی قوی و تضادی جذاب و دراماتیک است. این متن شهرام کرمی درباره ازدواج یک زن به نام شهلا با پسری است که 15 سال از او کوچکتر است. همین تضاد باعث گرهها و گرفتاریهای این زوج میشود.
این نمایشنامه بر موضوع ملتهبی متمرکز است و ساختاری مستعد برای تبدیل به یک نمایش رئالیستی خوب را دارد که با هر چه سادهتر رفتن به سمتش و ایجاد ریتمی مناسب در صحنهها برای عینی کردن تضاد روی صحنه میتوان اجرایی جذابتر و پرقدرتتر از آن داشت.
"فرهاد شریفی" مدتی است این متن را در کارگاه نمایش به صحنه آورده است. گفتوگوی اختصاصی سایت ایران تئاتر با او ادامه میخوانید.
***
ویژگیهای متن "دیوار" از نظر شما چه بود که انتخابش کردید؟
برای جشنواره سال 89 من چند متن پیشنهاد دادم که یکی از آنها "دیوار" بود. من این متن را از بین متنهای زیادی که خواندم انتخاب کردم و برای جشنواره به همراه متن دیگری تصویب شد. اما دیوار را به دلیل معضل اساسیای که مطرح میکند و جوانها با آن سر و کار دارند به دیگری ترجیح دادم. این متن درباره امروز و روابط آدمهای جامعه ماست. در بین متنهای آقای شهرام کرمی هم این متن را من از همه بیشتر دوست داشتم و با اینکه ایشان متنهای خوب زیاد دارند، اما این متن به اعتقاد من در بین آنها جایگاه ویژهای هم به لحاظ نمایشی و هم از جهت اجتماعی دارد.
متن با دعوا شروع میشود.یعنی با یک شرایط ملتهب؛ اما شما پیش از آغاز دیالوگها دعوا را به صورت بیصدا روی صحنه اجرا میکنید. دلیلش چه بود؟آیا بهتر نبود که از همان جا آغاز میکردید که متن آغاز میشود؟
زندگی شهلا دو قسمت است. یکی قسمت آقای نوری است و قسمت دوم مربوط به زندگی با فرهاد است. به هر دلیلی شهلا از آقای نوری جدا میشود، اما من خواستم قسمت دوم را که همان قسمت فرهاد است به دلیل اهمیت اجتماعی و شکل بحرانیاش برجسته کنم. لذا بیشتر از بخش نوری تلاش کردم به ارتباط شهلا و فرهاد بپردازم؛ چرا که این مسئله که فرهاد چرا با زنی 15 سال بزرگ تر از خودش ازدواج میکند؟ یا اینکه چرا شهلا به این ازدواج تن میدهد؟ نکته اصلی مورد نظر من بود که باید با دقت پرداخت میشد و به تصویر کشیده میشد.
متن رئالیستی است...
من اساساً متنهای رئالیستی را دوست دارم و برای همین از بین همانها برای کارگردانی، متنی را انتخاب میکنم.
در همین فضای رئال ما یک تضاد داریم که درام قویای دارد. اما اجرا، این اوج و فرود دراماتیک را منعکس نمیکند. برای مثال ریتم با این ملاحظات و شرایط ملتهب دراماتیک تغییر نمیکند و یکدست باقی میماند؟
من نمیخواستم یک ملودرام اشک انگیز اجرا کنم. دوست داشتم به دلیل موضوع و مضمون، منطق بر احساسات بچربد؛ چرا که بر عکسش ممکن بود یک سر و شکل هندی به خودش بگیرد. روی این قضیه تأکید داشتم که کار خانوادگی معمولی نباشد. میخواستم منطق از کار بیرون بزند تا مخاطب بهتر کار را بفهمد و دقیقتر تصمیم بگیرد.
شما در اجرای جشنواره دکور دیگری داشتید که خیلی واقعگرایانهتر بود. اما دکور اجرای عمومی شما فاقد آن عنصر رئال است، با توجه به علاقه خودتان به رئالیسم چرا این تصمیم را گرفتید؟
خوب شما میدانید که اجرای جشنواره همیشه با عجله و سرعت زیاد همراه است. من به دلیل مشغله بازیگر و دیگر عناصر، خیلی فرصت تأمل روی دکور را نداشتم. مثلاً ما در متن از اتوبان صحبت میکنیم اما در اجرای جشنواره اتوبانی نبود. پس از آنکه جشنواره تمام شد زمان بود که من تجدید نظری در دکور، لباس و بازیگر انجام دهم . برای همین دوباره روی دکور فکر کردم و به این چیزی رسیدم که میبینید. دکور جشنواره نوعی رساندن مطلب و مفهوم بود که باید حتماً پس از آن اجرای سریع دوباره مورد تأمل قرار میگرفت و تغییرات اساسی میکرد. دکوری که امروز داریم نماهای مختلفی دارد و نکته مهمش این است که در اختیار کار است.
این دکور خیلی مفهومی است، دکوری رئالیستی نیست اما شما میگویید سلیقهای رئال دارید. این تفاوت را من متوجه نمیشوم!
ببینید این دکور در اختیار کار و کارگردانی من است. لطمهای به نگاه کارگردانی من نمیزند. اما نمایی میدهد تا تصورم را از مکانی که در متن ذکر میشود، داشته باشم. این دکور لطمهای به سلیقه و دید من نزده و حرف من را بازتاب داده و بازی رئال بازیگران را تغییر نمیدهد. صحنه امروز من پربارتر از صحنه جشنواره است. به اعتقاد من این دکور اگر چیزی را به کار اضافه نکرده باشد، قطعاً چیزی هم از آن کم نکرده است.
منظورتان از اینکه چیزی را از کار کم نکرده، چیست؟
یعنی نسبت به دکور قبلی این طراحی صحنه و اجرا کار را محکمتر کرده است.
از چه نظر؟
از نظر کارگردانی. این صحنه تسلط بیشتری برای من به عنوان کارگردان ایجاد کرده تا بتوانم راحتتر میزانسن بدهم و حرکت ایجاد کنم.
ما ابتدا با صحنهای خالی روبرو هستیم اما پس از مدتی میبینیم که هر چه بازیگران روی صحنه میریزند جمع نمیکنند و ما با صحنه شلختهای روبرو هستیم. بهتر نبود که اینقدر صحنه آشفته نمیشد تا عناصر دقت بیشتری روی صحنه پیدا میکردند؟
این موضوع تعمدی بود. نوع زندگی آدمهای نمایش اینگونه است. ما متأسفانه چیزی را که در جامعه خراب میکنیم دیگر درست نمیکنیم. در واقع اشتباهاتمان را حل نمیکنیم. مشکل این آدمها یعنی شهلا، فرهاد و نوری این است که توان حل مشکل خود را ندارند بلکه بیشتر فضا را آشفته میکنند. ذهن این آدمها هم اینگونه است؛ یعنی شلوغ و پریشان است. ما تمیز فکر نمیکنیم به همین دلیل مکان زندگیمان هم تمیز نیست. شلوغ و شلخته است. چیزی را میریزیم اما جمع نمیکنیم. رابطهای را خراب میکنیم اما حتی از بین بردن و جدایی در رابطه را تمیز انجام نمیدهیم. این به نظر من معضل اصلی آدمها در "دیوار" است.
شخصیت زن و منحنی روندش در درام چند وجهی و پیچیده است. در ابتدا به نظر پسر را جدی نمیگیرد، برخی مواقع انسان گمان میبرد که میخواهد برای ضربه زدن به نوری از پسر سؤاستفاده کند، اما در نهایت میبینیم که به فرهاد وابسته شده است. شما به عنوان کارگردان تحلیلتان از این کاراکتر چیست؟
ببینید فرهاد هم همین گونه است یعنی چندگانه عمل میکند. اما به نظر من عاطفه مسأله اصلی این دو است. درست میگویید زن در ابتدا فرهاد را حداقل در ظاهر جدی نمیگیرد، اما سرانجام میرسد به اینجا که میخواهد برای زندگی فداکاری کند. این درست نقطهای است که فرهاد به نتیجه دیگری رسیده است. باید این را هم در نظر گرفت که شهلا زنی است که ابتدا از روی ناچاری با فرهاد ازدواج کرده است. همانطور که از روی ناچاری با نوری ازدواج کرده بود. این موضوع در تحلیل این شخصیت مهم است، اما آنچه کار را زیبا میکند احساس و عاطفهای است که شهلا به فرهاد پیدا میکند و امیدی است که به زندگیاش با او می بندد. درست در نقطهای که فرهاد دیگر ظرفیت این زندگی جدی را ندارد و میخواهد به شهرستان برگردد.
این که میگویید ظرفیت زندگی جدی را ندارد به چه معناست؟
فرهاد ظرفیت مسئولیتهای یک زندگی مشترک را ندارد. فرهاد الآن دارای یک همسر است اما نمیتواند زندگیاش را پیش ببرد، چون تصوری از زندگی مشترک زیر یک سقف ندارد، برای همین به نوعی از این موقعیت فرار میکند.
به نظرتان این تضاد در انتخاب بازیگر زیادی افراطی نشده. تضاد سنی فرهاد با شهلا با توجه به بازیگرانی که برای اجرایشان انتخاب شدهاند بیشتر از 15 سال شده و کمی از باور پذیری خارج شده است.
به اعتقاد من خیلی بیشتر نشده. از سوی دیگر این اتفاق در جامعه ما میافتد.
میدانم ولی الآن در اجرای شما این تضاد خیلی زیاد شده است. اگر شما تلطیف شدهتر هم این تضاد را نشان میدادید، همین درام ساخته میشد با این تفاوت که باور پذیرتر میبود.
به نظر من باید این تضاد همینگونه نشان داده میشد. این تضاد الآن در جامعه ما وجود دارد، اما گاه پنهان میماند. اگر تلطیف، اثرگذار هم نبود، اصلاً رابطه این دو شخصیت جنس دیگری به خود میگرفت و برداشتهای دیگری ایجاد میکرد که مدنظر من نبود.
نظرات شما عزیزان: